دیوید مالان دو مثلث را تعریف کرد و معتقد بود اختلالات بیمار ناشی از نوع رابطه ی این دو مثلث بوده و اصلاح این رابطه راه درمان است.مالان این مثلثها را «مثلث تعارض conflict » و «مثلث شخص person» نامید. هر یک از این مثلثها از زاویه رأس ایستادهاند.”مثلث تعارض” به طور کلی بیان میکند که ایجاد احساس نا خوشایند در فرد ،عکس العمل فیزیولوژیک شدیدی در وی ایجاد می کند که فرد برای سرکوب آن از سازوکارهای دفاع روانی استفاده میکند.مالان بر این باور بود که «هدف هر جلسه درمان قراردادن بیمار در تماس با احساسات واقعی است البته تا جایی که برایش قابل تحمل باشد. دیوید مالان کار با تعارضات پویشی و موضوعات انتقال هیجانی از روابط گذشته تا حال را به تصویر کشید.
مثلث تعارض مولفههای مفروض در تعارض هیجانی را نشان میدهد.
زاویه تکانه/احساس مخفی(Feel/Impulse). رأس پایین مثلث، نمایانگر عواطف فعال کننده است که کنش انطباقی را فعال میسازد. این احساسات واقعی و زیربنایی، اساساً سالم و حیاتبخش هستند. اما در بیماران بخاطر تعارض احساسات باعواطف بازدارنده،این زاویه بسته شده و بیمار در مقابل آنها از دفاعهای غیرانطباقی استفاده میکند.
زاویه اضطراب(Anxity) سمت راست که نشانگرعواطف بازدارنده است؛ اضطرابهای پیوندخورده با تکانه(ها) یا احساسات متعارض را نشان میدهد. قطب اضطراب میتواند، هم فعالساز( گریز) و هم بازدارنده( فلج کننده) باشد. عواطف بازدارنده به محدودیت، کنترل و لگام زدن بر دیگر احساسات کنش محورتر مانند خشم، سوگ، برانگیختگی، خوشی و تمایل جنسی می انجامد. همانند تمام احساسات، احساسات بازدارنده نیز طبیعی هستند و میتوانند سالم و انطباقی باشند. تعداد بسیار محدودی از بازداریها میتوانند مخرب باشند. افراد برای محافظت خود از خطر و هدایت خود برای دوری ازتجارب مضر نیاز به اضطراب، گناه، شرم و درد دارند. اما بازداری شدید میتواند خوشی و غنای زندگی را تخریب کند، بنا بر این بازداری شدید پایهای برای آسیبشناسی نوروتیک فراهم میکند.
زاویه دفاع( Defence) سمت چپ مثلث، ساز وکارهای عادتی فرد یا همان مکانیزمهای دفاع روانی است که از تحریک تکانه یا احساس متعارض پیشگیری میکند. این زاویه پاسخهای غیرانطباقی یا مشکلسازی را نشان میدهد که تعارض میان بازداری و فعالسازی را مسدود میکند. انواع زیادی از مکانیزمهای دفاع روانی وجود دارد. دفاعها میتوانند، رفتارها، افکار و حتی احساسات را دربرگیرند که برای اجتناب از تعارضات روان پویشی بکار گرفته میشوند. گاهی دفاعها میتوانند در تنظیم یا هدایت احساسات، انطباقی و مفید باشند. اما اغلب دفاعها غیرانطباقی و مخرب هستند، مانند زمانی که احساسات انطباقی به شدت از طریق اضطراب، شرم، گناه، درد، تحقیر یا تنفر بازداری میشوند.